ای دل چه شد که خشک و تر غم بسوختی جانهای ما ز آه دمادم بسوختی آتش به هفت خیمه ی گردون زدی ز آه وز ناله چار گوشه ی عالم بسوختی صبر و قرار و جان و دل من ز هجر دوست بر هم زدی و آن همه در هم بسوختی درد ترا طبیب دوا چون کند که تو جان هزار عیسی مریم بسوختی گفتم که مرهمی بنهی بر جراحتم آن هم به جای دادن مرهم بسوختی آخر چه شد حسین که از دود آه خویش کشت امید و دوده ی او هم بسوختی حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۲۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86875