مطرب آغازید پیش ترک مست در حجاب نغمه اسرار الست من ندانم که تو ماهی یا وثن من ندانم تا چه می‌خواهی ز من؟ می‌ندانم که چه خدمت آرمت تن زنم یا در عبارت آرمت؟ این عجب که نیستی از من جدا می‌ندانم من کجایم تو کجا؟ می‌ندانم که مرا چون می‌کشی گاه در بر گاه در خون می‌کشی هم‌چنین لب در ندانم باز کرد می‌ندانم می‌ندانم ساز کرد چون ز حد شد می‌ندانم از شگفت ترک ما را زین حراره دل گرفت برجهید آن ترک و دبوسی کشید تا علیها بر سر مطرب رسید گرز را بگرفت سرهنگی به دست گفت نه مطرب کشی این دم بد است گفت این تکرار بی‌حد و مرش کوفت طبعم را بکوبم من سرش قلتبانا می‌ندانی گه مخور ور همی‌دانی بزن مقصود بر آن بگو ای گیج که می‌دانی اش می‌ندانم می‌ندانم در مکش من بپرسم کز کجایی هی مری؟ تو بگویی نه ز بلخ و نزهری نه ز بغداد و نه موصل نه طراز در کشی در نی و نی راه دراز خود بگو من از کجایم باز ره هست تنقیح مناط این جا بله یا بپرسیدم چه خوردی ناشتاب تو بگویی نه شراب و نه کباب نه قدید و نه ثرید و نه عدس آنچه خوردی آن بگو تنها و بس این سخن‌خایی دراز از بهر چیست؟ گفت مطرب زان که مقصودم خفی‌ست می‌رمد اثبات پیش از نفی تو نفی کردم تا بری ز اثبات بو در نوا آرم به نفی این ساز را چون بمیری مرگ گوید راز را مولوی : مثنوی معنوی : دفتر ششم : بخش ۲۱ - حکایت آن مطرب کی در بزم امیر ترک این غزل آغاز کرد گلی یا سوسنی یا سرو یا ماهی نمی‌دانم ازین آشفتهٔ بی‌دل چه می‌خواهی نمی‌دانم و بانگ بر زدن ترک کی آن بگو کی می‌دانی و جواب مطرب امیر را گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8745