چون که مجلس بی‌چنین پیغاره نیست از حدیث پست نازل چاره نیست واستان هین این سخن را از گرو سوی افسانه‌ی عجوزه باز رو چون مسن گشت و درین ره نیست مرد تو بنه نامش عجوز سال‌خورد نه مرو را راس مال و پایه‌یی نه پذیرای قبول مایه‌یی نه دهنده نه پذیرنده‌ی خوشی نه درو معنی و نه معنی‌کشی نه زبان نه گوش نه عقل و بصر نه هش و نه بی‌هشی و نه فکر نه نیاز و نه جمالی بهر ناز توبه تویش گنده مانند پیاز نه رهی ببریده او نه پای راه نه تبش آن قحبه را نه سوز و آه مولوی : مثنوی معنوی : دفتر ششم : بخش ۴۰ - صفت آن عجوز گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8764