گفت صوفی چون ز یک کان است زر
این چرا نفع است و آن دیگر ضرر؟
چون که جمله از یکی دست آمدهست
این چرا هشیار و آن مست آمدهست؟
چون ز یک دریاست این جوها روان
این چرا نوش است و آن زهر دهان؟
چون همه انوار از شمس بقاست
صبح صادق صبح کاذب از چه خاست؟
چون ز یک سرمهست ناظر را کحل
از چه آمد راستبینی و حول؟
چون که دار الضرب را سلطان خداست
نقد را چون ضرب خوب و نارواست؟
چون خدا فرمود ره را راه من
این خفیر از چیست و آن یک راهزن؟
از یک اشکم چون رسد حر و سفیه
چون یقین شد الولد سر ابیه؟
وحدتی که دید با چندین هزار
صد هزاران جنبش از عین قرار؟
مولوی : مثنوی معنوی : دفتر ششم : بخش ۵۰ - سال کردن آن صوفی قاضی را
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/8774