اطلس عمرت به مقراض شهور برد پاره‌پاره خیاط غرور تو تمنا می‌بری کاختر مدام لاغ کردی سعد بودی بر دوام سخت می‌تولی ز تربیعات او وز دلال و کینه و آفات او سخت می‌رنجی ز خاموشی او وز نحوس و قبض و کین‌کوشی او که چرا زهره‌ی طرب در رقص نیست؟ بر سعود و رقص سعد او مایست اخترت گوید که گر افزون کنم لاغ را پس کلیت مغبون کنم تو مبین قلابی این اختران عشق خود بر قلب‌زن بین ای مهان مولوی : مثنوی معنوی : دفتر ششم : بخش ۵۸ - بیان آنک بی‌کاران و افسانه‌جویان مثل آن ترک‌اند و عالم غرار غدار هم‌چو آن درزی و شهوات و زبان مضاحک گفتن این دنیاست و عمر هم‌چون آن اطلس پیش این درزی جهت قبای بقا و لباس تقوی ساختن گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8782