گفت صوفی قادراست آن مستعان که کند سودای ما را بی‌زیان آن که آتش را کند ورد و شجر هم تواند کرد این را بی‌ضرر آن که گل آرد برون از عین خار هم تواند کرد این دی را بهار آن که زو هر سرو آزادی کند قادرست ار غصه را شادی کند آن که شد موجود از وی هر عدم گر بدارد باقی‌اش او را چه کم؟ آن که تن را جان دهد تا حی شود گر نمی‌راند زیانش کی شود؟ خود چه باشد گر ببخشد آن جواد بنده را مقصود جان بی‌اجتهاد؟ دور دارد از ضعیفان در کمین مکر نفس و فتنهٔ دیو لعین مولوی : مثنوی معنوی : دفتر ششم : بخش ۶۰ - باز مکرر کردن صوفی سال را گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8784