پس خبر کردند سلطان را ازین آن گروهی که بدند اندر کمین عرضه کردند آن سخن را زیردست که فلانی گنج‌نامه یافته‌ست چون شنید این شخص کین با شه رسید جز که تسلیم و رضا چاره ندید پیش از آنک اشکنجه بیند زان قباد رقعه را آن شخص پیش او نهاد گفت تا این رقعه را یابیده‌ام گنج نه و رنج بی‌حد دیده‌ام خود نشد یک حبه از گنج آشکار لیک پیچیدم بسی من همچو مار مدت ماهی چنینم تلخ‌کام که زیان و سود این بر من حرام بوک بختت بر کند زین کان غطا ای شه پیروزجنگ و دزگشا مدت شش ماه و افزون پادشاه تیر می‌انداخت و برمی‌کند چاه هرکجا سخته کمانی بود چست تیر داد انداخت و هر سو گنج جست غیر تشویش و غم و طامات نی همچو عنقا نام فاش و ذات نی مولوی : مثنوی معنوی : دفتر ششم : دفتر ششم : بخش ۶۷ - فاش شدن خبر این گنج و رسیدن به گوش پادشاه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8791