اشکش از دیده بجست و گفت او
با همه آن شاه شیریننام کو؟
گفت آن سالوس زراق تهی؟
دام گولان و کمند گمرهی؟
صد هزاران خام ریشان همچو تو
اوفتاده از وی اندر صد عتو
گر نبینیش و سلامت وا روی
خیر تو باشد نگردی زو غوی
لافکیشی کاسهلیسی طبلخوار
بانگ طبلش رفته اطراف دیار
سبطی اند این قوم و گوسالهپرست
در چنین گاوی چه میمالند دست؟
جیفة اللیل است و بطال النهار
هر که او شد غرهٔ این طبلخوار
هشتهاند این قوم صد علم و کمال
مکر و تزویری گرفته کینست حال
آل موسی کو دریغا تاکنون
عابدان عجل را ریزند خون؟
شرع و تقوی را فکنده سوی پشت
کو عمر؟ کو امر معروف درشت
کین اباحت زین جماعت فاش شد
رخصت هر مفسد قلاش شد
کو ره پیغامبری و اصحاب او؟
کو نماز و سبحه و آداب او؟
مولوی : مثنوی معنوی : دفتر ششم : بخش ۷۱ - پرسیدن آن وارد از حرم شیخ کی شیخ کجاست کجا جوییم و جواب نافرجام گفتن حرم
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/8795