اسمش عبدالرحمن بن بختیار. مردی عالم و کامل بوده. در هندوستان در نهایت تجرید سیاحت می‌نموده. مجذوب مطلق شد. در سنهٔ ۱۰۲۵ جذبه بر وی غالب شد و از بدنِ عنصری رست و این یک بیت و رباعی از او نوشته شد: این دلقِ مرقع که مرا سرِ جنون است پیرایهٔ عشق است نزیبد همه کس را رباعی گر دل ز غم عشق سلامت بودی آماجگهِ تیرِ ملامت بودی گویند قیامتی و دیداری هست ای کاش که امروز قیامت بودی رضاقلی خان هدایت : تذکرهٔ ریاض العارفین : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما : بخش ۱۱ - انسی سیاه دانی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/88294