اسمش میرقوام الدّین نصراللّه. در بدو حال ملازمت می‌نمود. مگر بر پیرزنی حکمی نوشته بود و محصل پیرزن را آزار کرده. گفت: ای قوام الدین از خدا شرم نمی‌کنی که بر چون من عجوزه ظلم روا می‌داری؟ این سخن بر دل وی اثر کرده، دوات و قلم خود را در زیر سنگ شکسته، تائب شد و رو به عبادت آوردو به خدمت مشایخ رسید. صاحب مقام عالی گردید. کتابی در طریقت تصنیف کرده مسمی به جنون المجانین است. کلمات بدیع و سخنان غریب در آن مندرج است. غرض، معاصر شاهرخ میرزا و ولادتش در سنهٔ ۷۳۴ و وفاتش در سنهٔ ۸۳۰ بوده. محمد عوفی با وی ملاقات نمود. این رباعی از اوست: آخر بکند فلک شمار من و تو باز اندازد به حشر کار من و تو هم پیش من و پیش تو آرد آن روز کردار من و تو کردگار من و تو رضاقلی خان هدایت : تذکرهٔ ریاض العارفین : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما : بخش ۸۲ - قوامی خوافی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/88365