در اوان صفای دل و وقار تن اگر عاشق خواهد که خود را در خود بیند صفتی از صفات معشوق یا اسمی از اسامی او یا خود صورت او میان دید و دیدۀ عاشق حجاب شود تا چون عاشق در علوا (کذا) هویدا درنگرد شیرجان شکار عشق را بیند در کمین قهر نشسته و اشارت میکند که در نگر تا او را بجای خود در خود بینی اگر درین حال طالب خود شوی در زیر پنجۀ من افکار گردی و مر شکستن سر آواره گردی عاشق بیچاره درآرزوی او میمیرد چون او را در خود دید بی دید خود از کثرت بوحدت آمد و تصور اتحاد کرد زبان جانش گوید: اَنَا مَنْ اَهْوَی و َمَنْ اَهْوَی اَنَا. در عشق تو من بیدل و ایمان شده‌ام وز بهر تو چون زلف تو پیچان شده‌ام نی نی غلطم کنون من از قوّت عشق بگذشته‌ام از دو کون و جانان شده‌ام گفتن سُبحانی وَاَنَا الْحَقّ درین مقام بود عاشق در هرچه نگه کند معشوق را بیند مارَأیتُ شَیئاً قَطُّ اِلّااللّه زیرا که مطلوب سرّاو او است و چون سرّاو او باشد در نظر سرّاو همو باشد: در هرچه نظر کنم توئی پندارم. عین‌القضات همدانی : لوایح : فصل ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/88492