سلطان عشق بآخر بقهر در گذرست عاشق را از کجا زهرۀ آن که در کوی خود گذر کند و یا در روی خود نظر زیرا که تا بر عشق گذر نکند بخود نرسد و عشق نهنگ وار اوئی او را بکلی بیک دم درکشنده است و او را با خود بخود راه نیست او را بی اوئی او بمعشوق راه است و نه هرکس از این سر آگاه عشق او را بی او می‌گوید از وجود قطرۀ سازد و در بحر مواج غیب اندازد که درّدر بخر اولیتر اگر غواص قضا آن را برآورد و بخزانۀ کُنْتُ کَنْزا مَخْفِیا لَمْ اُعْرَف سازد تا هنگام ظهور فَاحَبْبَتُ اَنْ اُعْرَف تاج عزت را بآن بیاراید شاید. عین‌القضات همدانی : لوایح : فصل ۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/88493