معشوق چون بهاستار عزّت محتجب بود و خود را بهکس ننماید بلکه کس را طاقت دیدار او از غایت ظهور او نبود درد عاشق بی درمان بود و محنتش بی پایان بود در شرح تعرف آورده است که چون محبوب در مکان نیاید و محب از مکان تجاوز نکند درد دل محب ابدی بود و اندوه جانش سرمدی بود چنانکه گفته‌اند: معشوقه چو خورشید گزینی ای دل او بر فلک و تو بر زمینی ای دل چون در برخود ورا به بینی ای دل سر بر زانو بسی نشینی ای دل وَحیدٌعَنِ الخُلّانِ فی کُلِّ بَلْدَةٍ اِذا عَظُمَ الْمَطْلُوبُ قَلَّ المُساعِدُ عین‌القضات همدانی : لوایح : فصل ۱۰۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/88577