زاد راه او فغان و زاریست عزت و دولت همه در خواریست گر تو خواهی دولت دیدار یار باش گریان همچو ابر نوبهار گریه و زاری نشان درد بود هر که سوز و درد دارد مرد بود دیدۀ بی گریه خود ناید به کار ناله و زاریست عاشق را شعار زاد راه ع شق عجزست و نیاز گر درین ره می روی بگذر ز ناز وصف عاشق ذلت و بیچارگی است نیستی و غربت و آوارگی است روز و شب می شو به زاری و فغان گ ر همی خواهی که یابی زو نشان هر که بیدردست از حق غافلست دردمند عشق با سوز دلست سوز جان و درد و غم باید بسی تا در ین ره بو که گردی تو کسی من نخواهم جاه و مال و طمطراق درد خواهم سوز عشق و اشتیاق از عمل وز علم و زهدت سود نیست جز شکست و نیستی بهبود نیست اسیری لاهیجی : اسرار الشهود : بخش ۱۱ - در بیابان شوق و عشق و احوال و اطوار عاشقان و مشتاقان جانباز با سوز و نیاز و اشارت به آنکه زاد این سفر پر خطر عجز است و بیچارگی و شکست و نیستی و منع طمطراق خودی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/89703