بگریز به هنگام که هنگام گریزست رو در پی جان باش که جان سخت عزیزست جان است نه آن است که آسانش توان داد بشناس که آسان چه و دشوار چه چیزست آن آهوی رم دیده که در یک شب و یک روز از رود ز کم آمده تا دیزج و دیزست از رود ارس بگذر و بشتاب که اینک روس است که دنبال تو برداشته ایزست سختم عجب آید که ترا با صدو ده توپ رکضت به ستیز آمد و نهضت به سه تیزست بالله سپاهی که تواش پیش رو آئی اسباب گریز است نه اصحاب ستیزست نه دشمن روس است و نه در جنگ و جهاد ست بل تازه عروس است و پی جمع جهیزست ای خائن نان و نمک شاه و ولی عهد حق نمک شاه و ولی عهد گریزست! پر گرد و غبار از چه شود حیف بود حیف آن سنبل مشکین که به گل غالیه بیزست حاشا که توان آهن و پولاد بریدن با دشنه مومین که نه تندست و نه تیزست آن صلح به هم برزن و از جنگ به در زن نه مرد نبردست زنی قحبه و هیزست گوید که غلام در شاهنشهم اما بالله نه غلام است اگر هست کنیزست آن پر خور کم دو که به یک حمله ببلعد هریا بس و رطبی که به هر سفره و میزست بار و بنه را ریخته وز معرکه بگریخت آن ظلم ببر بین که چه با عجز بریزست برگشته به صد خواری و بی عاری و اینک باز از پی اخذ طمع دانک و قفیزست چون آن بچه کش... بدرد لوطی و فی الحال باز از پی طعم و مزه جوز و مویزست در عز و غنا بین که به الف و به کرور است در قدر و بها بین که نه فلس و نه پشیزست آخر به من ای قوم بگوئید کز این مرد چیزی که ولی عهد پسندیده چه چیزست؟ نه فارس میدان و نه گردونه سوارست نه صاحب ادراک و نه عقل و نه تمیزست قائم مقام فراهانی : دیوان اشعار : قصاید و قطعات : شمارهٔ ۳ - در هجو و نکوهش آصف الدوله و سایر سرداران قشون پس از شکست و فرار از جنگ روس گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/89770