سردمهریهای دوران را تلافی از تبست سوزن خار ملامتها ز نیش عقربست نه همین ما می گدازیم از غم بخت سیاه هر کجا روشن دلی دیدیم شمع این شبست ناله هر جا می رسد رنگ دگر بر می کند آتش غمخانه و باد چراغ کوکبست بی دلان از یک نگاه گرم از جا می روند ظرفهای طاقت ما را مگر یک قالبست گفتگوی اهل عالم بر سر دنیا بهم جمله یی اصلست جنگ طفلهای مکتبست از خدا کامی اگر خواهی، به از آرام نیست در حقیقت یک سئوالست و در او صد مطلبست قطع راه کعبه و بتخانه در یک گام کرد طی ارض عارف از گام فراخ مشربست دانه دام ملایک در زمین حسن تست کس نمی داند در گوشست یا خال لبست از طبیبان حال خود پوشیده چون دارم کلیم جامه ام پیراهن فانوس از تاب و تبست کلیم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90150