کند گر آرزوی دیدنت آئینه جا دارد که از خورشید رویت در برابر رونما دارد ندارد بزم میخواران بغیر از ما تنگ ظرفی صراحی بر رخ هر کس که می خندد بما دارد نویسم نامه و از بسکه خون می گریم از هجرت تو گوئی کاغذ مکتوب من رنگ حنا دارد نشد بیروی او چشم سفید از توتیا روشن نبیند بهره ای هرچند کاغذ توتیا دارد زهم ربط نیاز و ناز را نتوان گسست آری کشش باقی بود تا کاه رنگ کهربا دارد چو سرگردان شوی از بهر روزی پا بدامان کش کز آب و دانه این سرگشتگی را آسیا دارد زکویت چون کلیم آمد چو مستان هر قدم افتد نبیند پیش پا بیچاره چون رو بر قفا دارد کلیم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90285