تا یافت عزت از تو مکان گوالیار سوگند خورده چرخ بجان گوالیار گرد سپاه شاه جهان گر نمی رسد بی سرمه بود چشم بتان گوالیار چون سفره کریم کشیده است قلعه اش گردان نشسته بر سر خوان گوالیار از کنگرش که کرده زبان در دهان چرخ گردون گرفته یاد، زبان گوالیار این قلعه ایست کز شرف پای بوس شاه بر چرخ سر کشنده مکان گوالیار صد رنگ چون بهار شد از خیمه سپاه در کوچ لشکرست قران گوالیار از فیض چتر شاه که خورشید پیکرست گوهر چو لاله رسته زکان گوالیار از بندگی ثانی صاحبقران کلیم گردیده سرفراز بسان گوالیار کلیم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90472