ای ماه برون آمده از مشرق بطحا تابان ز رخت شعشعه ی نور تجلی خورشید جهانی ز تو روشن همه عالم انوار الهی ز جبین تو هویدا از پرتوی روی تو مه و مهر منور وان نورسیه از خم زلفین تو پیدا ایجاد جهان را چو غرض نور تو بودست دارند به مهرت همه ذرات تولا گر شرع تو رهبر نشود سالک ره را کی در حرم وصل شود محرم مولی هر دیده که در هر دو جهان حسن تو بیند در صورت و معنی بود آن دیده ی بینا سودا زده چون موی تو شد جان اسیری زان دم که جمال رخ تو کرد تماشا اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90833