جامه ی بیگانگی پوشید یار آشنا تا تواند عشق ورزیدن بهر شاه و گدا گاه پوشد کسوت لیلی گهی مجنون شود گاه معشوق و گهی عاشق نماید خویش را گفت صوفی عاشق و معشوق جز یک ذات نیست عارفش گفتا صواب و جاهلش گفتا خطا یک حقیقت بر مراتب طالب و مطلوب شد گر تو دانایی یکی دان راه و رهرو، رهنما سرخود با خود بگوید خود کند افشای آن تا نهد تهمت به خلق و فاش گردد ماجرا گشته ظاهر بر ظهور خاص در هر مظهری از پی اظهار ناز و شیوه ی بی منتها با اسیری رو نمودی از پس هر ذره باز تا نبیند هر نظر در جلوه ی دیگر تو را اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90850