هرگز نبود حسن ترا مبداء و غایت نه عشق مرا هست نهایت نه بدایت بی هادی عشقت بخدا سالک عاشق هرگز نتواند که رود راه هدایت زاهد که همه در پی حوری و بهشت است دیدار تو میجست اگر داشت درایت عاشق نبرد جان بسلامت ز ره عشق از جانب معشوق اگر نیست حمایت بس دور فتادست ز معشوق و ره عشق هرکو نکند جانب عشاق رعایت ره سوی وصال تو برد این دل مهجور هرگه که درآید بمیان دست ولایت بر حال دل زار اسیری ز توای جان از عین ترحم نظری هست کفایت اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90918