ای جمله جهان شیفته حسن و جمالت جان و دل عشاق اسیر خط و خالت از بهر تراش دل و دین تاختن آرد در مملکت جان همه دم خیل خیالت ما را ز خمار غم هجران خبری نیست چون مست مدامم ز می جام وصالت بگرفت جمال تو بدعوی همه آفاق در حسن و ملاحت بجهان نیست مثالت در کشتن عشاق نمایی ید بیضا خون همه گویی که بفتوی است حلالت دادند بهر کس ز ازل قسمت و بخشی زان روز دلم را غم عشق است حوالت چون شاهد حسن تو ز رخ پرده برانداخت شد محو فنا جان اسیری ز جمالت اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90923