درد تو دوای دل و هم مرهم جانست دشنام تو بهتر ز دعای دگرانست لطف است و وفا جور و جفایت بحقیقت جنگ تو بعاشق همه از صلح نشانست دیدم که رضایت همه در ناله و زاری است این ناله و افغان دلم از پی آنست یک شمه ز حسن تو هرآنکس که به بیند دیوانه شد و در پی او خلق دوانست در جلوه گری حسن رخت دیدم و گفتم این حسن نه حسن است که در حدبیانست پیدا و نهان آینه روی تو دیدیم گر عالم جانست و گر ملک جهانست برآتش عشق تو دل و جان اسیری بریان و کبابست چه گویم که چه سانست اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90940