با خیال زلف تو در خلوت تارم خوشست از صفای روی تو باروح انوارم خوشست خلوت تاریک وصمت وجوع و بیداری شب با همه در بزم وصلت گر بود بارم خوشست بی گل رخسار تو پیوسته روز و شب زغم همچو بلبل با فغان و ناله زارم خوشست هرکسی را در جهان باشد بچیزی میل دل جان ما را دایمابا درد دلدارم خوشست دل فکارست و جگر خونست و دیده خون فشان این همه در آرزوی روی آن یارم خوشست با وجود تابش مهر جمال نوربخش گر بقید ظلمت زلفش گرفتارم خوشست چون اسیری کفر و ایمان عکس زلف و روی اوست زان سبب با کعبه و با دیر و زنارم خوشست اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90945