مانیستیم و هستی ما هستی خداست هستی به نیستی نه قرین است نه جداست دلبر چو رو در آینه مختلف نمود این صورت مخالف از آن اختلاف خاست عالم چو عکس آینه و نقش سایه دان کورا نمود و بود ز وهم و خیال ماست بنگر چو شد عیان بلباس چرا و چون آنکو نهان بکسوت بیچون بی چراست مقصود آفرینش عالم کسی بود کو از خودی فنا شد و باقی بدان بقاست میدان یقین که در دو جهان غیر یار نیست بشنو سخن ز عارف حق بین درست وراست رندی که مست باده و هشیار و زاهدست انصاف ده که همچو اسیری دگر کجاست اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90991