خوش وقت عاشقان که بمعشوق همبرند در کوی عشق محرم اسرار دلبرند دایم ببزم وصل که اغیار ره نیافت با یار خود بعیش و طرب جام می خورند مرغان عشق چون پرو بالی بهم زنند دریک نفس بشوق ز نه چرخ بگذرند اهل گمان که منکر عشاق می شوند آنها بذوق عشق یقین ره نمی برند در بزم وصل دوست هرآنکس که راه یافت او پادشاه وقت و شهان جمله چاکرند در پرتو جمال رخش عاشقان مست بیخویش گشته جامه هستی همی درند با حسن جانفزای رخ یار عاشقان از جنت و ز حور کجا یاد آورند رندان که سرخوش ازمی دیدار گشته اند دیگر بهر دو کون چرا سردرآورند هرکو قمار عشق ببازد اسیریا درد او اولش زد و عالم برآورند اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91026