حسن رخسار تو چون میل نقابی میکند جان چو زلف بیقرارت اضطرابی میکند عاشق دیوانه چون خواهد که بیند روی یار زلف او آشفته گشت و پیچ و تابی میکند گرنه شوریده ای دل این پریشانیت چیست گیسویش در گردن جان کو طنابی میکند زاهدا معذور فرما گر لبش خواهم مدام مست و مخموریم دل میل شرابی میکند دردسر تخفیف کن جانا که ترک چشم مست در خمار مستی است و میل خوابی میکند در پی خون مسلمانان دو چشم کافرش تیغ غمزه برکشیده خوش شتابی میکند می ندانم کزچه باما آن جفا خو بیوفا بی خطا هر دم خطابی و عتابی میکند تا جمال او عیان بینند مشتاقان اگر پرده بردارد ز رخ فکر صوابی میکنند دایما جان اسیری کوری چشم رقیب حسن رخسارش تماشا بی حجابی میکند اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91028