حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد در جلوه جمال تو رویت نهان شد آراست یار جلوه نام و نشان بخود ناگه فکند رخت و دگر بی نشان شد آئینه خواست یار که بیند جمال خویش مرآت حسن دوست تمامی جهان شد مهر جمالش ارچه ز ذرات ظاهر است لیکن تمام حسن بانسان عیان شد پیش از ظهور بود منزه ز جسم و جان ظاهر چو گشت عین همه جسم و جان شد معشوق و عاشق آینه عشق بوده اند جز عشق نیست این که هم این و هم آن شد در بزم وصل دوست اسیری چو راه یافت در ملک عشق بین که چه صاحب قران شد اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91031