دلا در عاشقی می سوز و می ساز براه عشق او می باش جانباز بکوی عشق شو چون خاک ره خوار نیازی پیش گیر و بگذر از ناز ز یاد دوست دل را بال و پر ده که تا شهباز جان آید بپرواز رضا کن پیشه و صبر و قناعت مبرا ساز دل از حرص و از آز اگر در عشق ترک سر بگویی به پیش عاشقان گردی سرافراز تو تا فانی نگردی در ره عشق در وصلش برویت کی شود باز بترک دین و دنیا بایدت گفت اگر خواهی که گردی محرم راز ز ساز وصل او یابی نوائی اگر با مطرب عشقی هم آواز اسیری از مقام عقل بگذر بملک عاشقی آی و وطن ساز اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91107