اگر چه عاشقیم ورند و قلاش بنام زهد گشتم در جهان فاش ز قید ننگ و ناموسیم آزاد ز جام عشق سرمستیم و اوباش سخن از عقل و هشیاری و تقوی مگو با عاشقان مست و قلاش اگر خواهی جمال یار بینی ز لوح دل نقوش غیر بتراش ز دیدار تو محروم است زاهد که شد بی بهره از خورشید خفاش چو دیگ بی نمک مخروش واعظ دل دانا به خار جهل مخراش اسیری دین و دنیا چون حجابست بکوی عشق خوش بی این و آن باش اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91115