ما عاشق مست آن لقائیم معشوقه پرست بی نوائیم شیدائی عشق و بیخود از خود مست می لعل جانفزائیم بیگانه ز عقل و صبر و هوشیم با عشق و جنون آشنائیم وقت است بدر شویم از خود در کوی قلندری درآئیم ما رند و قمارباز و بی باک هم گوشه نشین و پارسائیم اوباش و حریف شاهد و می هم صاحب ورد و با دعائیم پیوسته شدست جان بجانان تا ماز خودی خود جدائیم مائی و منی حجاب ره بود مائی چو برفت مانه مائیم با دوست یکی شویم اسیری از قید خودی اگر برائیم اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91179