دو عالم پرتوی از نور ذانم جهان روشن ز خورشید صفاتم منم عنقای قاف بی نشانی که در هر جای و بی جای و جهاتم من آن خورشید اوج لامکانم که تابان از جمیع کایناتم منم آن منبع رحمت که باشد دو عالم زنده از بحر حیاتم بود ظاهر برای چشم بینا ز مرآت دو عالم عکس ذاتم برون از وصف امکانم بباطن بظاهر گرچه عین ممکناتم ز اسما و صفات از فصل(و)وصلم زروی ذات جمع هر شتاتم برویم کافر و مؤمن کند روی که من هم کعبه و هم سومناتم بجز بینا نمی بیند اسیری جمال نوربخش مبهماتم اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91211