تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم بی جان شدم ولیک جهان در جهان شدم زان دم که باختم دل و جان در قمار عشق از هر چه عقل فرض کند، بیش از آن شدم شهباز همتم چو پر و بال برگشاد بالاتر از زمین و زمان و مکان شدم تا با نشان شوم مگر از یار بی نشان نام و نشان گذاشتم و بی نشان شدم چون در فنا ز هستی خود نیست آمدم در عالم بقا بخدا جاودان شدم تا گشته ام گدای گدایان کوی تو در ملک فقر پادشه شه نشان شدم آزاده چون که گشت اسیری ز قید خویش مطلق بکوی عشق و جنون داستان شدم اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91224