عاشقیم و رند و بی نام و نشان در فنای عشق جانان جان فشان واله و شیدای حسن روی دوست مست جام وصل و فارغ از جهان با چنان رخسار و حسن جانفزا کی مرا پروای حورست و جنان در هوای وصل او طیران کند شاهباز جان ما در لامکان وه چه عیش است این که دستم داده است در کنارم شاهد و می در میان دولت وصلش چو فریادم رسید از بلای هجر گشتم در امان چون ببزم وصل او دیدم فنا یافتم از وی بقای جاودان در قمار عشق جانان باخته نقد و جنس کفر و دین و جسم و جان هم بیمن دولت وصل حبیب شد اسیری در دو عالم کامران اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91250