از جمله ذرات جهان مهر جمالت شد عیان ای شاهد رویت نهان در پرده کون و مکان از پرده گر نایی برون، بنمای روی لاله گون کی کم شود سوز درون، ای سروقد دلستان زآئینه روی نکو، عکس رخت بنمود رو بینم جمال روی تو تابان ز روی نیکوان هان ای طبیب عاشقان دلخسته ایم و ناتوان بهر دوا ای جان جان می آی پیش خستگان چون یار بنماید جمال، جان مرا نبود مجال تا که کند او عرض حال در پیش آن جان جهان بهر خدا ای تندخو با چشم جادویت بگو کای ترک مست فتنه جو کم کن جفا با عاشقان در پیچ زلف پرشکن جان اسیری کن وطن تا وارهانی بی سخن خود را زقید این و آن اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91257