ای حسن تو ظاهر شده برصورت احسن بنموده عیان عکس رخت ز آینه من ذرات ز مهر رخ تو چون مه تابان عالم همه از نور تجلی تو روشن چون حسن تو در باغ جهان جلوه گری کرد از نور و صفا کون و مکان گشت چو گلشن از پرتو حسن تو بباغ رخ خوبان بشکفته دو صد گونه بهار و گل و سوسن از گلبن وصل تو عجب برگ و نوا یافت چون بلبل جان گشت اسیر قفس تن صافی چو شرابیم و مرا نشوه مستی است زان دم که شدم معتکف میکده چون دن سرخوش زمی وصل تو چون گشت اسیری مستانه برقص آمد و گوید که تنن تن اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۴۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91277