ای منور هر دو عالم ز آفتاب روی تو وی معطر ملک جان از زلف عنبر بوی تو کفر پنهان گشت و ایمان حقیقی شد عیان تا نقاب زلف افتاد از جمال روی تو هر کسی را میل دل باشد بسوی این و آن میل جان ما بعالم نیست الا سوی تو حاجیانرا دل طواف کعبه میخواهد ولی وایه جانم نباشد غیر طوف کوی تو می برد از عاشقان هر دم بطراری و فن صبر و هوش و دین و دل آن نرگس جادوی تو تا ز دست درد هجران جان برد جویای وصل میرود بی پا و سر در راه جست و جوی تو چون اسیری کی کند منزل بمأوای دو کون گر بیابد جا دل دیوانه در پهلوی تو اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91285