ای پرتو جمالت حسن بتان جانی عکس رخ تو پیدا ز آئینه کیانی استار نور رویت شد ظلمت من و ما گر غیرتی نمائی او را ز ما رهانی از پرده جمالت پیدا غبار اغیار در پرتو جلالت پیدا شده نهانی حسن ترا بعالم چون چشم تست ناظر رویت نهان چرا شد در صورت عیانی پیدا ز نور رویت گر وامق است و عذرا معشوق و عشق و عاشق هستی چنانکه دانی از غایت ملاحت مشهور شد بعالم خورشید روی خوبت برنام بی نشانی ز آثار حسن رویت در باغ روی خوبان بشکفته صد هزاران گل های ارغوانی از عشق روی جانان برجان و دل جهانرا دردی است بی مداوا، داغی است جاودانی از دیده اسیری حیران حسن خویشی ای حسن نوربخشت بی مثل و شبه و ثانی اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91306