یارم چو نقاب از رخ چون ماه گشودست از پرده هر ذره بمن مهر نمودست یک ذات بنقش دو جهان دید هویدا هرکس که دل از زنگ دویی پاک ز دودست تا یار ز خلوتگه خود رفت بصحرا زان کوکبه آفاق پر از گفت و شنودست زاهد چه شد آخر که شدی منکر عشاق انکار تو در عشق بما گو ز چه بودست جان و دل و دین دادم و وصل تو خریدم در عشق مرا بین که چه سودا و چه سودست جان من شوریده بدنام همیشه مست می وصل تو علی رغم حسودست یکسان برماوصل و فراقست اسیری چون جان و دلم مست می جام شهودست اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : ملحقات : ملحقات : شمارهٔ ۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91409