هرکس که در حریم وصال تو محرم است اورا فراغت از غم و شادی عالم است در مجلس شهود کسی را که بار شد فارغ ز جست و جو همه دم شاد و بی غمست دل را صفا و نور بود از رخت ولی جانم ز فکر زلف پریشان چه درهم است مونس نگشت با خرد و صبر یکنفس جانی که او بعشق تو پیوسته همدم است هرکو ز جهل منکر ارباب معنی است دیو است اگر بصورت از اولاد آدم است در راه فقر هرکه ز دنیا و دین گذشت او بایزید وقت خود و ابن ادهم است دارد بجان تو چو اسیری سعادتی هر دل که او بدولت دیدار خرم است اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : ملحقات : شمارهٔ ۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91413