آن دلبر پنهانی سرمست بصحرا شد خود را بجهان بنمود عالم همه شیدا شد آن کسوت بیچونی برکند لباس چون پوشید و برون آمد سر فتنه و غوغا شد در عشوه و ناز آمد معشوقه و عاشق گشت گه لیلی و مجنون است گه وامق و عذرا شد هر دم بدگر جلوه بنمود رخ خود را از عشوه گوناگون غارتگر دلها شد تا میل همه دل ها جز جانب او نبود از روی نکو رویان آن حسن هویدا شد اندر نظر عارف اغیار خیال آمد بر نقش همه عالم یار است که پیدا شد جان محرم وصل آمد چون نقش اسیری رفت از قید دویی وارست با مطلق یکتا شد اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : ملحقات : شمارهٔ ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91422