کجایی ای ز رویت لاله را ناب بهار خرمی بگذشت، دریاب لبت با آن دو زلف و رخ چه نیکوست خوش آید باده در شبهای مهتاب دلا احرام آن در بسته ای، چیست؟ قدم ننهاده فکری کن در این باب به صد چندان لطافت، چشمه ی خضر نیارد ریختن بر دست او آب دلم زانرو رود دنبال آن چشم که شب ناخفته را آسان برد خواب چو عشق آمد، اجل گو شاد بنشین که مردن را مرتب گشت اسباب ز کویش رخ منه در کعبه شاهی که یک سجده نشاید در دو محراب امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91938