خطت که سبزه بر اطراف یاسمین انداخت چه خون که در جگر نافه های چین انداخت دلم که داشت تمنای خاک بوس درت به عاقبت سخن خویش بر زمین انداخت به احتیاط قدم نه دلا، که طره ی یار کمند حادثه در راه عقل و دین انداخت در آفتاب ستم گر بسوختم، چکنم چو بخت، سایه بر احوال من چنین انداخت بعشق تیر بلا را نشانه شد شاهی ز بسکه سنگ ملامت بر آن و این انداخت امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91940