جفای تو بر دل بغایت خوشست ز شه بر رعیت رعایت خوشست از آن غمزه و لب به پیش خیال گهی شکر و گاهی شکایت خوشست به دشنام تلخم مسوز ای رقیب که از لعل یار این حکایت خوشست خطت آیت حسن و لب وقف آن به سرخ و سیه وقف آیت خوشست بخونریز عاشق بهانه مجوی که قتل چنین بی جنایت خوشست کرامت به رندی بدل کرد شیخ که در ملک عشق این ولایت خوشست بهر بیت شاهی نظر کن، ببین کش آغاز، خوب و نهایت، خوشست امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91950