ای خوش آنشب که به بالین من آن ماه رسد
شمع در دست به کاشانه ام آن شاه رسد
وعده وصل به ماهی شد و ماهی عمریست
بخت آن کو که مرا عمر به یک ماه رسد
دل در آن چاه ذقن ماند، بگو با سر زلف
که بفریاد اسیران تک چاه رسد
گفتمش: شب همه شب از غم تو نالانم
گفت: می نال، بفریاد تو الله رسد
روی در آینه مهر تو جان خواهم داد
دم آخر که مرا عمر به یک آه رسد
گفته ای: شاهی اگر هیچ نباشد سگ ماست
من که باشم، که به این سوخته این جاه رسد
امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/91978