ای بیخبر از گریه خونین جگری چند باز آی، که در پای تو ریزم گهری چند سوز دل عشاق چه دانند که چونست بگریخته از داغ بلا بی جگری چند چون لاله بداغ دل و خوناب جگر باش ای چشم چو نرگس همه برسیم و زری چند با هر خس و خاری منشین ای گل رعنا کز باد صبا دوش شنیدم خبری چند مائیم طریق خرد از دست نهاده وارسته به اقبال تو از درد سری چند گفتی: چه کسانند اسیران ره عشق ماتم زده سوخته در بدری چند شاهی سفر عشق به غفلت نتوان رفت هشدار، که این مرحله دارد خطری چند امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91992