رفت آنکه به وصل تو مرا دسترسی بود وین دلشده در خیل سگان تو کسی بود آن غمزه به خون دل ما چشم سیه کرد ور نه به کمند تو گرفتار بسی بود آمد گل و هر مرغ هوای چمنی کرد آزاد نگشت آنکه اسیر قفسی بود عشق آمد و سودای گل و لاله ز سر رفت زان شعله به تاراج شد ار خار و خسی بود در عشق توام اشک به خون داد گواهی هم ناله، که در واقعه فریادرسی بود وقتی به هوس خواستمی بوی تو از باد آنها همه گوئی که هوی و هوسی بود شاهی که به هجران تو از ناله فرو ماند بیچاره سگ کوی ترا همنفسی بود امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92007