ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر عالم ز تو خراب و تو در عالمی دگر ایندم که در رکاب توام، خون من بریز ترسم که عمر امان ندهد تا دمی دگر تیری زدی و ریش دل آسوده شد ز درد هان! ای طبیب خسته دلان، مرهمی دگر بلبل ز شوق نعره زنان در حریم باغ گل هر زمان به مجلس نامحرمی دگر شاهی، ز گریه سیل براین آب و گل مریز کاین خانه پست میشود از شبنمی دگر امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92020