نه کنج وصل تمنا کنم نه گنج حضور خوشم به خواری هجر و نگاه دورادور بگرد کوی تو گشتن هلاک جان منست چو پر گشودن پروانه در حوالی نور تنم چو موی شده، زرد و زار و نالانم ز تاب حادثه، همچون بریشم طنبور به سعی پیش تو قدری نیافتم، چکنم که شرمسارم از این گفتگوی نامقدور سروش غیب به شاهی خطاب کرد مرا به بندگی تو در شهر تا شدم مشهور امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92022