در این گلشن چه سازد بلبل از زاری و فریادش چو سوی عاشقان میلی ندارد سرو آزادش خوش است این باغ رنگین، لیک نتوان دل در او بستن که بوی آشنایی نیست در نسرین و شمشادش چنین کان غمزه را تعلیم شوخی میدهد چشمت بگو: آتش به عالم زن، که استاد است استادش اگر مجنون به درد و داغ عشق افتاد یکچندی ولی در عاشقی هرگز چنین کاری نیفتادش گر آب چشم و آه آتشینی بود شاهی را کنون خاک است و در کوی تو هر سو می برد بادش امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92028